به نام خدایی که در این نزدیکی است .
کپک زده نان آرزوهایم
بوی نا می دهد تمام پستو های دلم
امروز ، "فردا" از دستم افتاد و شکست
امروز خسته ام از هر چه هست
...
خسته ام ،دل شکسته ام
آتل نمی خواهد این شکستگی
مدتهاست
بی بهانه ، بی جنبش و تحرک است
دست نا امیدی چشمانم ،
در میان این شکسته - پاره ها
نشان تو را می کاود
نام تو را می کاود
افسوس ...تو را...
هنوز ... تو را ...
.....نمی یابد
....
پ.ن 1: اگر واژه ها پریشان تر از همیشه اند...
تقصیر من نیست کار این شکستگی است :(
پ.ن 2:
به نام خدا
1
...رعد بود صدایت ،
پیچید در گوش واقعه ...
و پیچید سیاهی ها را درهم .
باران آگاهی بارید ..
سبزینه ها سر بر آوردند ...
..............
2
در گوش جگر گوشه ات چه خواندی
که سکوتش فریادی شد در گوش دنیا ...
.................
3
میان بغض هایت ، صلابت زنی را دیدم
که شیر مرد می آفریند .
...............
آفتابگردان ها همه چشم بر گلت دارند
بگو این خورشید، از کدام چشمه ،
نور نوشیده بود ؟
...............
4
دلت روشن !
ماهی که از خانه ات بر آمد ،
"برگزیده" شد در قاموس " احمدی"،
عالمی را" روشن" کرد ..
.....................
5
ای ردای زینبی بر دوش
تمام واژه های حماسی آماده اند
تا شعر تو را بسرایند
سخن بگو !
...................
پ.ن: این پست دلنوشته ایست تقدیم به پیشگاه مادر بزرگوار شهید احمدی روشن ..
پ.ن : ....و صلابت فریادت مادر! کم از سرخی خون شهیدت نداشت ...
به نام خدا
1
این خطوط ،
خو ش-نویسی درد است روی صورتت
دلگیر مشو !
درد ، زلال ترین صفحه ها را برای هنر نمایی اش انتخاب می کند .
..............
2
همان رنج ها هستند!
بر جان تو چنگ انداختند ،
بر صورت من خط !
.................
3
دستان غصه های کهنه ، بر بوم صورتت
خط می کشید
من کتاب ها می خواندم
میان خطوط چهره ات
.....................
4
عادت دارد کودک روزگار
به صورت همه ناخن می کشد !!
به نام خدا
آغاز امامت حضرت ولی عصر عج مبارکباد .
من قول چشم های تورا به آیینه ها داده ام ،
آدینه ای برگرد !
.
مرا به غزل ها سپرده ای ؟
به واژه ، به آه ، به ناله ها ؟
من دل را به تو سپرده ام ..برگرد !
.
آه ، گناه ،... گناه ، آه ...
با این خشت ها دیوار ساخته ام
میان خودم وتو آقا..
برگرد!
.
تقویم ها هنوز شرمنده اند ...
جمعه ای به نام بازگشتت ثبت نشده !
.
تاریخ عشقت در دلم مبهم است ،
من به وسعت جغرافیای حضورت در وجودم می بالم .
.
پ.ن:
تیمم می کنم با عشق ،با آیینه، با آب
تیمم می کنم با آسمان ، با رود، با دریا
نگاهم کن!
تو ای آبی ترین ،
شرجی ترین احساس دلتنگی
نگاهم کن !
وضو خواهم گرفت آرام با
یک قطره از صهبای چشمانت
نگاهم کن ...نگاهم کن !
به نام خدا
پ . ن:دست به دامن بهار شو !
نکند دلت از سماع گل ها جا بماند...
...............
پ . ن: میان آوندهای من
جاری شدی..
رویش را حس می کنم
همیشه / بهارم باش !
..............
پ . ن: آیینه بندان کرده ام دلم را
شکوفه باران کرده ای نگاهت را
بیا تکثیر بهار را در دلم ببین !
...............
پ . ن: بهار رخت هایش را روی بند دنیا آویخته است..
زمستان رخت بر نمی بندد!
.........................
پ . ن: بهار هم تصویر مرده ای بیش نیست
وقتی گرمای حضور تو در رگهای من جاری نباشد !
.........
پ .ن: بخواهی ، نخواهی ..
نه ! نخواهی بهار نمی آید
..................
پ. ن : آدرس دلم را داری ؟!
بهار جان با توام !
به نام خدا
برای پدرم ...
همیشه..
وقتی توفان ، سرزمین دلم را در می نوردید ،
کلام برمی خاست و خطابه می خواند بر منبر لب هایم ..
این روزها چه کرده ای با دل بی قرارم
که همه ی خطابه ها را سکوت ، می خواند .. .
برای مادرم ...
سوار بر سیاهی چشمانت ،
تا عمق سپیدی دلت رفتم ...
چه سرخ بود خون دل هایی که خورده بودی !
*****************************************
پ. ن : داغ نبودنت را پدر عزیزم ، هیچ التیامی نیست ...
پ. ن: مادر عزیزم ، همیشه تکیه گاهم بمان ...
پ. ن: دوستان خوبم .اگر لطف کنید و صلواتی نثار روح مهربان پدرم کنید ، بی نهایت مرا مسرور کرده اید.
به نام خدا
ما منتظر صبح شب یلداییم / دستی به دعا تا فرج فرداییم
از آمدن یلدا خوشحالم ..
کوتاهترین روز انتظار تو را نوید می دهد .
...
یلدا با همه ی تیرگی اش ، به سپیدی برف می اندیشد .
....
وقتی نماز شب نخوانی .. چه فرق می کند .. یک دقیقه بیشتر یا کمتر !
.....
یلدا چه کوتاهست کنار جمعه های بی تو بودن ..
.....
شب را طولانی کردی تا مسیح (ع) بیاید ..
جمعه ای را طولانی کن تا مهدی (عج) بیاید ..
.....
یلدا هر چقدر بلند باشد ، بازهم صبح می شود ...
.....
کمکم کن حافظ !
یلدای انتظار پایان می پذیرد ؟
«فریاد رسی می آید »؟!
.......
یلدا آخرین تلاش شب است برای بیشتر ماندن ...
فردا خورشید متولد می شود ..
....
پ .ن : برای از تو گفتن بهانه نمی خواهم ... چشم هایم گواهند !.بی بهانه می بارند . ..
پ.ن:یلدا یک دقیقه بلند تر است .. بیا واین یک دقیقه سکوت نکن ، دعا کن برای دلِ مرده ام...
پ ن: السلام علیک حین تقنت ..
به نام خدا
تناقض
به تقویم نگاه می کنم: هنوز سالی از رفتنت نگذشته است...
به آینه نگاه می کنم : سالهاست که رفته ای....
به دلم نگاه می کنم: هرگز نرفته ای....
**************************
سدمعبر
میانه ی راه نشسته ای ،
کمی کنار تر بنشین
راه را بر هوای تازه بسته ای ...ای بغض!
*******************************
انتظار
در مبهم ترین نقطه ی تلاقی خطوط جاده
در زلالترین لحظه ی بارش لطیف شفق ،
روی گونه های زمخت زمین
به انتظار ایستاده ام
بازگشتنت محال است
آمدنم حتمی است ..بی تابم...
*****************************
پ .ن: کی رفته ای زدل که تمنا کنم تو را؟