به نام خدایی که در این نزدیکی است
درسیاهی عزایت
به دنبال سپیدی دلم می گردم
مرا پیش دلم روسفید کن !
به نام خدایی که در این نزدیکی است
انتهای آرزوها ...
روزی برایم دایره ای بود : شکل آسمان
روزی مکعب بود : مثل کعبه
اما چندیست ،شش ضلعی است
آنهم نه منتظم! : مثل ضریح تو !
بی شک از این شش گوشه تا آن دایره راهی نیست !
هوالمحبوب
...وباران که می بارد
به چشم های تو پناه می برم
غافل از این که
از زیر باران به زیر ناودان ....!!!
به نام خدا
عاشق تر از تمام غزل هاست مادرم
آبــی تر از لطافت گـل هاست مادرم
من شهد عاطفه ها را چشیده ام اما
شیرین تر از تمام عسل هاست مادرم !
..............
1
مادر بیا معجزه کن
می خواهم دوباره متولد شوم !
2
چیزی شگرف یافته ام
پشت صورت تو
خدا به من لبخند می زند !
3
بخوان مادر ! هنوز هم
محتاج لالایی نگاه توست
کودک خواب های آشفته ام !
............
پ.ن : چه قدر محتاج دعاتم مادر!
.... کمی بیشتر از همیشه !
به نام خدایی که همین نزدیکی است
سپــــیدهای سیـــــــــاهپـوش
1
دلت پر از سیاهی شود آسمان!
تازیانه میان تو تاب می خورد
چگونه درد را بر پهلوی خورشید تاب آوردی؟!
............
2
رنگ پریده تر از ستاره ها
صورت ماه بود
وقتی در چاه غربت
برای مرگ خورشید مرثیه می خواند .
.............
3
در که به دیوار نزدیک می شد
مانده ام پهلوی تو را
بیشتر می شکست
یا دل مرا ؟
..........................
4
چاه بیش از همه
می فهمید
پرواز آرزوهای علی را
از میان در و دیوار !
و...
1
دستم به دامن زهرا نمی رسد
پایـم به بـام ثریـــــــا نمی رسد
گم می شوم آری، بدون تو مادر!
این رود پرزدرد، به دریا نمی رسد
.............
2
یاسی ترین گل دنیا ،نرونرو !
زخمی ترین پر عنقا ، نرو نرو!
آتش زدی به عمق وجودم تو نازنین
ای نام تو زعالم بالا، نرو نرو !
............
پ.ن :فقط به امید نگاهت بانو !
پ.ن: برات کربلا از یاس خواهم....
پ.ن: شهادت دختر گرامی پیامبر مهربانی برهمه ی دوستدارانش تسلیت باد !
به نام خدایی که همین نزدیکی است
1
مـــــــن فقط موسا بودم
به دنبال بارقــه ای
برای فـــرار از تاریکی...
تـــو اما
آتشی برافروختی
به ارتفــــــــــاع عشـــق
در سرزمینی به وسعـتـــــــ دل
کاشــــــــــ می گفتی
فقط ابــــــــراهیم ها وارد شوند!
...............
2
نه پاکی سیـــــاوش
نه اطمینــــــــان ابراهیــــــــــم
پای در آتـش می گذارم !
.......................
3
کجاست قوچ بهشـــــتی؟
مـن اسماعـیل هایم را دوست دارم !
..............
4
پا بر کویر احساســــــــــ می سایند
این واژه های گُرگرفته
زمــــــــــزمی خواهد جوشید ؟
..................
5
کمـــی اسماعیل باش
مـــــــن جرات ابراهیم بودن را ندارم
قربانگاهی در کار نیست
تـــــــو فقط کمی اسماعــیل باش !
...................
6
"ایِِِِِِِِِِِِِِِِـــــــــــن اسماعیل"
از اول هم می دانست، قوچی نمی آید
قربـــــــــانی اش کن !
تا عیدِ رهایی، چیزی نمانده است!
....................................
7
خدایا می خواهم ابراهیم باشم !
ابــــــراهیـــــــــــــــمـــــــ ِ امتحـــــــــــــــان هایِ خــــــــــــــودمـــــــــــــــ !
کمکم کن !
..................
پ.ن : ابراهیـــــــم( ع )پیامبری است که خیلی دوستش دارم ...
به نام خدا
شتاب کن
انجماد روحت رابشکن!
ماهی دلت را از تنگ دلتنگی بردار
بینداز توی حوض مهربانی!
هفت سین سرسبزی بچین!
توی ظرف نگاهت شیرینی بریز!
واژه هایت را لباس نو بپوشان!
یک سبد خنده روی سفره ی لبت بگذار
بهار در راه است.
پ.ن : « خوش به حال ماه شمسی .. ماه دوازدهمش آمد ورفت ...ولی ماه دوازدهم ما هنوز نیامده »
اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن : « با همه ی غم هایی که درسینه داریم ..اندکی شادی لازم است ...گاه نوروز است !»
پ.ن : دوستان خوبم ..موقع تحویل سال برای تحول دلی آلوده ، به احسن الحال دعا کنید .
پ.ن : سالی پر از برکت و سلامتی برای همه آرزو می کنم .
به نام خدا
1
سهم تو از بهار
خوابی بیش نیست
خواب پیراهنی پر از شکوفه
کفشهایی به رنگ سبزه ها
خواب دیده ام.. خوابت تعبیر خواهد شد !
دستهایی آسمانی در راهند ...
....
2
دل بسته اند به تخم مرغ
دو کودک ،
معصومانه ...
یکی برای سفره ی ناهار
دیگری برای سفره ی هفت سین
کاش زمانه
هردو را به دنیای شاد تخم مرغهای رنگی
راه می داد .
.........
3
بوی نیمروست
هر ظهر وشام
از خانه ی همسایه...
من اما برای کودکم
مدام تخم مرغ رنگ می کنم !
...............
پی نوشت : به دستهایت شک نکن .. هر دستی می تواند آسمانی باشد ...
پ.ن: شاید دستهای ما نیاز بیشتری به آسمانی شدن داشته باشند تا خواب های تو به تعبیر !!!
پی نوشت : این موج وبلاگی روزهای قبل از عید از اینجا شروع شد.یاس خاکی دعوتمان کرد.
من هم شما دوست عزیز را دعوت می کنم ..
به نام خدا
پ . ن 1:
دست به دامن بهار شو !
نکند دلت از سماع گل ها جا بماند...
...............
پ . ن2:
میان آوندهای من
جاری شدی..
رویش را حس می کنم
"همیشه / بهار"م باش !
..............
پ . ن3:
آیینه بندان کرده ام دلم را
شکوفه باران کرده ای نگاهت را
بیا تکثیر بهار را در دلم ببین !
...............
پ . ن4:
بهار رخت هایش را روی بند دنیا آویخته است..
زمستان رخت بر نمی بندد!
.........................
پ . ن5:
بهار هم تصویر مرده ای بیش نیست
وقتی گرمای حضور تو در رگهای من جاری نباشد !
.........
پ .ن6:
بخواهی ، نخواهی ..
نه ! نخواهی بهار نمی آید
..................
پ. ن7 :
آدرس دلم را داری ؟!
بهار جان با توام !