به نام خدایی که در این نزدیکی است
آسمان آبی بود
ساده چون آزادی
ما به هم شعر تعارف کردیم
شعرها مان همه آب
قافیه باران بود
بیت ها غرق غزلخوانی باران بودند
همه چیز عالی بود !
گاه گاهی شاید
مصرعی گل می کرد
روی دلتنگی آب !
در ردیفی از گل
عشق پیدا می شد
چشمه ای می جوشید
روی دستان سپید گل سرخ
حیف اما دیگر
آسمان صاف نبود
تکه ای ابر میان دل او پیداشد
نرم اما دلگیر ...
آسمان صاف نشد ...
قطعه ای ابر هنوز
می دود تا ته آسودگی اش
می پرد از لب چشمانش خواب
تکه ای ابر هنوز
می نشیند سر راه خورشید
تکه ای ابر هنوز... !
به نام خدایی که در این نزدیکی است
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
درد تــو آتش می زنـــد بــر داغ کوچه
آه تــو جاری شــد میــان بـــاغ کوچه
از آسمان می ریـــزد انگــاری دوبـاره
مشتی جنون بر خاک های داغ کوچه
پ.ن : ایام فاطمیه تسلیت باد .
به نام خدایی که در این نزدیکی است
دیروز پر کشیده بود دلم به دیدار آسمان
بی هیچ توشه شداز شوق ، خریدار آسمان
یک شاخه گل ، پر از ابرهای روشن و سپید
می رفت تا که بـِرویَد ، پس ِ دیوار ِ آسمان
مثل کبوتر بی چاره ،پـی ِ آب ودانــه نیست
این دل که بوده همه عمر ،خریــــدار آسمان
بــاران که می رسید از آن سوی ابــرها
زل زد دلــم به دیده ی بیــدار آسمـان
خورشید به چراغانی آیــینه ها دمـــید
آیینه چون سرحلاج شده بردار آسمان
دنیا پر از غـزل و شـــور و شـعر بــود
وقتی دلم نشست پای سپیدارآسمان
پ. ن: سال نو برهمگان مبارک
پ.ن : عکس از واله ی عزیز، یکم فروردین 1392 آسمان جمکران
به نام خدایی که در این نزدیکی است
می خواهم از تب و از غم ننویسم ،نمی شود
هر روز ، از شب و ماتم ننویســم ،نمی شود
بی پا و سر، بی بال و پــَر ، به بیابان دویده دل !
می خواهم از هبوط یک آدم ننویسم ،نمی شود
به نام خدایی که در این نزدیکی است
جمعه ها با این که خود آیینه اند
مثل زخمــی در درون سینـــه اند
جمعه ها رنگ زمین خاکی تر است
آسمان از دوری ات شاکی تر است
جمعه ها گل می کند نرگس به باغ
لاله می خــــواند غزل های فـــــراق
جمعه ها زخم دلــــم وا می شود
مثل آدم ، مثـــــل حــوا مـی شود
جمعه ها نالان و گریان می شویم
ندبه خوان ، زار و پریشان می شویم
جمعه ها عاشق تــر از پروانه ایم
هر غروبش ، شکل یک دیوانــه ایم
جمعه ها را با تو پیمان بسته ایم
از همه دنیای فانی خستــه ایم
جمعه ها اسپنـــد و قرآن و دعـــــا
منتظرهستیـــــم: الـــــــــوعده وفا !
به نام خدایی که در این نزدیکی است
ردـّپاهای تو برساحل بود ...
دل من دریا شد
رفتنت طوفانی
در دلم بر پا کرد
.
.
موج برداشته این دریا باز
ردـّپاهایت را ،
برده تا اقیانوس
ردـّپاهایت نیست ،
روی شنها اما
آب هرجا باشد ، ردپایت آنجاست
.....
پ.ن : سالروز رفتنت نزدیک است و من بی قرارم ...
پ.ن : هر جا" روشنی" هست یاد تو می افتم !
به نام خدایی که در این نزدیکی است
آه واژه ها چقدر ساکتید!
گوش من
پر از صدای اضطراب شاخه ها
درپس سرود باد ،
رنگ زرد صورت درخت
از شنیدن وداع برگ
گوش من پراست....
آه واژه ها چقدر ساکتید!
گوش من پر است
از شتاب کند لحظه های درد
در پی شنود حرفهای سرد
گوش من پر از ندای شب
در هوای گرگ و میش صبح
گوش من پر است ....
آه واژه ها...!
برای این سکوت سرد
مرگ چند قطعه و غزل ،
مرگ چند مثنوی به جان خریده اید ؟
به نام خدایی که در این نزدیکی است
دور ذهن خسته ام
خطی از ترانه می کشم
توی خط بسته اش کنون ،
یک سبد بهانه می کشم
یک سبد بهانه رنگ تو
توی کوچه ها،شبانه می کشم
آرزوی بودنت برای من
بغض می شود چرا ؟
یک سبد بهانه را
اشک می برد کجا ؟
سیل می شود چرا ؟
پ. ن :دلم مدام بهانه ی تو را می گیرد
تویی که از همه نزدیکتری !
به نام او که در این نزدیکی است .
آری از جنس نبودن ، بودم
قطره ای مهر نگاهت بارید
پر پرواز گرفتم با تو
من و آغاز پریدن با گُل
من و پروانگی ام گِـرد تو
من از آغاز ازل ، پروانه ...
تا به آغوش ابد ، دیوانه ...
راستش را به تو می گویم ، گل !
صخره و کوه نبودم خانه
من و باغ و بستان
من و دشت و گلزار
کی ؟ کجا طاقت این طوفانها ؟
بـــــــــــــال یک
پــ ــ ـروانـــ ـــ ـــ ـــه !
پ. ن: امروز با وجود همه ی طوفان ها لبخند می زنم
فقط به خاطر تو که مهربانی ات را لحظه ای از من نگرفتی ... خدای خوب من !
پ.ن : زمینی شدن شاید حس خوبی نداشته باشد ، اما معجزه بودن حس قشنگی است .
به نام خدایی که در این نزدیکی است
من میان کوچه ها عشق تو را گم کرده ام
در کنارم هستی و چشم تو را گم کرده ام
خط خطی کردی زمین و آسمان را من ولی
محو باران گشته ام ، مشق تو را گم کرده ام!
پ.ن : فقط غرض بیان احساسم بود تو این روز بارونی !