به نام خدا
چه سری است در لبخندت که لحظه ای از پیش چشمانم دور نمی شود ؟
چه رازی است در عمق نگاهت ، هرلحظه میخکوب می کند دلم را ؟
با کدام طوفان عهد بسته ای ؟دیوانه می شوند موج ها در این دل طوفان زده !
کی ، کجا بر دلم نشسته ای ؟ای غریب ترین ، سرخ ترین لاله ی پرپر ..
کدام کینه بر جانت زخم زد ؟کدام مهربانی بر دل من مرهم خواهد نشاند ؟
می گویند : نیستی .. می گویم : تازه هست شده ای ..
روییده ای در سرزمینی به تقدس دلها
پی نوشت : لحظه ای از فکر شهید احمدی روشن و خانواده اش بیرون نمی روم ...
پی نوشت :
بهار رامدیون شهدا هستیم
بهار را مدیون دلتنگی کودکانشان ،
ناله های مادرانشان ، بغض فروخورده ی پدرانشان ،
بهار را .. بهار را مدیون شهداییم .. فراموشمان نمی شود .