به نام خدا

گاهی احساس پروانه را

در طواف شمع ،

یا حس کویر را هنگام 

پایکوبی قطره های باران ،

..می فهمم..

عشق را اما اصلا نمی فهمم!

من سنگینی کوه را روی شانه های احساس،

گرمی اشک را روی گونه های قلم

می فهمم ...

عشق را اما اصلا نمی فهمم !

من ضربان ثانیه ها را در قلب زمان ،

من نگاه زمین را به سمت آسمان می فهمم 

عشق را اما اصلا نمی فهمم!

من قنوت گل را هنگام نماز باران ،  

من تپش قلب هوا را،

هنگام رقص قاصدک ها می فهمم.

عشق را اما اصلا نمی فهمم...

نمی فهمم!



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ شنبه 90/11/22ساعت 3:41 عصر نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا