به نام آفریننده و پرورش دهند ه ی عالم 


..و تو چنین روزی مرا از جایگاه آسمانی ام ، سرچشمه ی زلالم،جدا کردی

و به این جا فرستادی تا جانشین تو باشم .

اگر به خواست من بود ، نه این که نخواهم  ،

هیچ گاه خود را لایق چنین مقامی نمی دانستم ...

اما تو به هیچ ، همه چیز بخشیدی ...

 من معجزه ی تو بودم ..

تو از این معجزه ها زیاد داری

و برای همین است که یادمان می رود که معجزه ایم .

 خدایا می دانم که همه چیز را می بینی

ولی این بار بیا ونبین که با معجزه ی زیبایت چه کرده ام ...

همین یک هدیه... برای تولدم کافیست

***************

پ. ن: اصلا یادم نبود که امروز زمینی شده ام . زمینی شدن که خوشحالی ندارد  ....

اما معجزه بودن.... گمانم حس خوبیست.  

پ .ن : خدایا از این که مرا به لیست معجز ه هایت اضافه کردی ممنونم .

*******************************************************

(و پس از پی نوشت: خدارو شکر که من عرفان نخوندم

که بدانم منظور ازخلیفه ی خدا روی زمین ، انسان کامل است !!!

وگرنه کلی دپرس می شدم  !!!

ونمی تونستم این همه خودمو تو این پست تحویل بگیرم!!!!)



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ چهارشنبه 90/9/9ساعت 2:55 عصر نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا