به نام خدایی که در این نزدیکی است
سال نو مبارک
آهسته از کجا
این مهربان رسید؟
با هدیه ای به دست
با یک سبد امید
همراه چلچله
، همگام با نسیم
مثل طلوع صبح
از پنجره دمید
آرام و بی صدا
یک سطل،رنگ سبز
پاشید روی دشت
پاشید روی بید
هر جا که پا گذاشت
باران سبزه بود
از هر گذر گذشت ،
گل از زمین دمید
در گوش رودها
پچ پچ کنان چه گفت ؟
بر شاخه ها چه خواند
در ریشه ها چه دید ؟
از سمت آسمان
، از انتهای مهر
اسمش بهار بود
، بر قلبمان وزید
اسمش بهار بود ،
بر خانه ها چکید
دل رفت و روی بام
شادی کنان پرید !
پ.ن : حالا که بهار جمعه را برای آمدن انتخاب کرده است ،
تو هم بهار را برای آمدن برگزین که بهار بی تو بی معناست !
پ.ن : سالی سرشار از روشنی و سربلندی برای همه آرزو می کنم .