به نام خدایی که در این نزدیکی است
سرگردان سرگردانی های توام
سرگردان چشم های به خون نشسته ات
در پی ظهری آغشته به غزل های عاشقانه
رقص های آنچنینی میان میدان های آذین شده با شمشیر !
سرگردان توام
سرگردان روزهای بی تاب کودکان بی پدر
روزهای زنجیرشده در اسارت شب
روزهای والگی و پروانگی ات دور سرهای بی تن
سرگردان توام
سرگردان لحظه های پیر شده در بی رحمی
لحظه های کرخت شده از سردی بی وفایی
لحظه های سوخته از آتش حقارت و پستی
سرگردان توام
سرگردان پاهای زخمی از زنجیر
دستهای موی کَــــــنان و لبهای مویه کُــــــنان !
سرگردان قلبی پر از اطمینان
سرگردان توام
سرگردان چشم هایی که
جز به سمت منظره های زیبا باز نشد
سرگردان توام
سرگردان سرگردانی های تو !
پ.ن : آه .....از آنچه در تل زینبیه گذشت :((((