به نام خدایی که در این نزدیکی است
دلت که می گیرد
می نشینی پای فواره ی احساس
مدام واژه ها را می بینی که می روند بالا
و از جایی در اوج فرو می ریزند
مثل اشک هایت
که از قلبت بالا می روند و
از چشمت فرو می ریزند !
واژه ها که می ریزند
انگاردل توست که پاره پاره می شود
دلت می خواهد
مشتی از زلال واژه ها روی صورت شعرت بپاشی
وخنک شود دل تغزل هایت !
امـــــــــــا ...
داغ داغند واژه ها !
شعرت گـُر می گیرد
دلت آتش!