سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

1

 این خطوط ،

خو ش-نویسی درد است روی صورتت 

دلگیر مشو ! 

درد ، زلال ترین صفحه ها را برای هنر نمایی اش انتخاب می کند . 

..............

2

 همان رنج ها هستند! 

بر جان تو چنگ انداختند ، 

بر صورت من خط !  

.................

3

دستان غصه های کهنه ، بر بوم صورتت

خط می کشید

من کتاب ها می خواندم

میان خطوط چهره ات

.....................

4

عادت دارد کودک روزگار 

به صورت همه ناخن می کشد !!

 



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ جمعه 90/11/28ساعت 7:18 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

گاهی احساس پروانه را

در طواف شمع ،

یا حس کویر را هنگام 

پایکوبی قطره های باران ،

..می فهمم..

عشق را اما اصلا نمی فهمم!

من سنگینی کوه را روی شانه های احساس،

گرمی اشک را روی گونه های قلم

می فهمم ...

عشق را اما اصلا نمی فهمم !

من ضربان ثانیه ها را در قلب زمان ،

من نگاه زمین را به سمت آسمان می فهمم 

عشق را اما اصلا نمی فهمم!

من قنوت گل را هنگام نماز باران ،  

من تپش قلب هوا را،

هنگام رقص قاصدک ها می فهمم.

عشق را اما اصلا نمی فهمم...

نمی فهمم!



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ شنبه 90/11/22ساعت 3:41 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

 

گل کردی میان دست های کویر ، 

تمام سبزه زارها غبطه می خورند به حال بیابان های مکه 

خوش آمدی  ای آسمانی ترین هدیه ی خدا به زمین .



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ چهارشنبه 90/11/19ساعت 9:50 عصر نویسنده جویبار

  به نام خدا

آغاز امامت حضرت ولی عصر عج مبارکباد . 

من قول چشم های تورا به آیینه  ها داده ام ،

آدینه ای برگرد !

.

مرا به غزل ها سپرده ای ؟

به واژه  ، به آه ، به ناله ها ؟

من دل را به تو سپرده ام ..برگرد ! 

.

آه ، گناه ،... گناه ، آه ...

با این خشت ها دیوار ساخته ام

میان خودم وتو آقا..

برگرد!

.

تقویم ها هنوز شرمنده اند ...

جمعه ای به نام بازگشتت ثبت نشده !

.

تاریخ عشقت در دلم مبهم است ،

من به وسعت جغرافیای حضورت در وجودم می بالم .

.

پ.ن: 

 تیمم می کنم با عشق ،با آیینه، با آب 

تیمم می کنم با آسمان ، با رود،  با دریا 

نگاهم کن!

تو ای آبی ترین ،

شرجی ترین احساس دلتنگی 

نگاهم کن ! 

وضو خواهم گرفت آرام با 

یک قطره از صهبای چشمانت 

نگاهم کن ...نگاهم کن !



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ چهارشنبه 90/11/12ساعت 11:43 صبح نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

هشتمین روز از دومین ماه زمستان بود ، آدینه ای دلگیر ، میان ندبه های در گلو مانده ی من ،

تو آهنگ سفر کردی . .. و من ناگهان تنها میان کولاک نبودنت ، زمینگیر شدم .  

یکسال است ناباورانه به دنیایی نگاه می کنم که تو در آن نیستی ..

وفقط تو می دانی وخدا و من ، که در این یکسال چه بر من گذشت !..

اینک اما بگذار سکوت کنم ....  بگذار اشک هایم را ، بغض هایم را ، همه ی دلتنگی هایم را سکوت کنم .

بگذار سکوت کنم به احترام مولای بزرگواری که در پنج سالگی ، پدری بیست وهشت ساله از کف داد ..

راستی  هشتمین روز ربیع بود .. وآدینه ای دلگیر ..

بگذار سکوت کنم پدر جان !  می دانم گریستن در مصیبت های ائمه را دوست داشتی ..

پس بگذار برای مولایم بگریم .. . 

 

پ .ن 1:  ...

پ.ن2 :  پدر یکسال است که رفته است ..و اما خدا همیشه بوده وهست ...

 و فرشته هایی به مهربانی دوستانم ، برای تسکین آلام من فرستاده است ..

پس هر چه حمد است برای خداست. 



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ یکشنبه 90/11/9ساعت 12:0 صبح نویسنده جویبار | نظر

 

به نام خدا

آمدنت اگر طاق ایوان همه ی کسراها را به لرزه انداخت ،

رفتنت ارکان  همه ی  دل های آزاده را ویران کرد . 

آمدنت اگر فروغ آتشکده های بی دینی را فرو نشاند ، 

رفتنت آتش به هستی همه ی کائنات زد !

ای بهانه ی آفرینش ، ای مهربانی خدا بر جهانیان 

تا همیشه ی تاریخ ، شکایت نبودنت را به درگاه او می بریم .

الهی  الیک اشکو فقد نبینا ... 

پ.ن: رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام (ص) و شهادت مظلومانه ی امام حسن (ع) وامام رضا (ع) تسلیت باد .

ودر این روزهای پر از ماتم ...التماس دعا 


+ تاریخ شنبه 90/11/1ساعت 2:39 عصر نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا