به نام خدایی که در این نزدیکی است
گاهی باید به جنگل رفت
وباید دید که چه قانونی حاکم است
و باید دید که درختان
چه آغوشی برای پرندگان گشوده اند
و زمین برای ریشه ها !
باید گله های بزکوهی را
در کوهستان دید
که چقدر هماهنگند
و دسته های کرگدن که
چه حرکات ظریفی دارند .
و گورخرها ، که چقدر درباره ی زندگی خود
چیز می دانند .
گاهی باید به جنگل رفت
و از دور پشت بوته ای نشست
و ساعتها به پلنگ هایی نگاه کرد
که با هم مهربانند
وابرهایی را دید
که اگر توان بارش ندارند
آنقدر فروتن اند
که خود را به نزدیکی زمین می رسانند
و دست نوازش بر عطش برگها می کشند
گاهی باید از جنگل یک بوته تیغ چید
و خارهای فرو رفته به دستها را
بی هیچ خشم و کدورتی نگاه کرد
و ایمان داشت که
این خارها ،این زخم ها
در مقابل آن زخم های عمیق که
از آدم ها در دل هست
چیز قابل توجهی نیست !
گاهی باید سر به کوه و بیابان گذاشت
گاهی باید به جنگل ...