به نام خدایی که در این نزدیکی است
خوشبخت تر بودم از این ، اگر...
روزگاری شبیه کمی دود بودم
از دل آتشی می گسستم تنم را
راه تا آسمان می گشودم
درد من رنگ خاکستری بود
سینه ی آسمان ،
دفتر درد دل های من ،
با تو از هردری بود
آرزوی من آبی شدن بود
رنگ خورشید ، آفتابی شدن بود !
همسفر با نسیم و دل و باد ،
می رسیدم به افلاک
آسمان انتهای سفر بود
آسمان زیر پاهای من بود
آسمان جای نابودی ِ بود ِ من بود
طالعم پر زبخت می بود اگر
دود ی از عود بودم زمانی
یادگاری معطر
از سویدای یک دل ، که آتش گرفته
می گسستم تنم را از آتش
راه را می گشودم به خورشید
درد خاکستری بودنم را
ازیاد می بردم آن جا
می شدم ذره ای نور
در دل آبی ِ آسمان می نشستم
عطر نابودی ِ درد خود را
بر مشام جهان می رساندم .