• وبلاگ : قـــنوت جـــويبــار
  • يادداشت : خاطره ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 29 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اينبار درست وقتي که داشت يخ تنم با گرماي بودنت آب مي شد....چشم هايم سوخت...وقتي که نگاهم به دست هاي زخمي ات افتاد............کمي آرام تر گندم ها......دست هاي پدرم از جنس داس نيست.....کمي آرام تر گندم ها....

    پاسخ

    دست هاي پدرم از جنس داس نيست.....کمي آرام تر گندم ها.........زيبا گفتيد ...انگار حرفهاي دل من بود اين جملات كه نوشتيد . اشكهايم را جاري كرد . ممنون از حضورتان .