سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدایی که در این نزدیکی است 

شهر را توده ای از سردی یخ

بارش برف سپید 

موجی از ابر پراکنده ی درد  

در خودش پیچانده !

چه کسی می گوید 

حال گل ها خوب است ؟

میوه ها 

شوق رسیدن  دارند ؟ 

در و دیوار همه سیمانی است 

آه گفتم دیـــــــــــوار !

داد از این فاصله ها

همه ی منظره ها آجری اند

همه ی پنجره ها آهنی اند 

وتنفس سخت است !

شعرها بی وزن اند 

وغزل ها بی روح ! 

چه کسی می گوید 

 که سپیدند همه آینه ها ،

که زلالند همیشه سینه ها ؟

روزگاری قصه ،

این قَدَر شیرین بود 

می شنیدم هردم :

آبــــــــــــــــــ یعنی رود !

چشــــــمه یعنی نـــور ! 

کـــــــوه یعنی مــرد ! 

گـــــــــــل یعنی زن ! 

نقطه چین ،یعنی من !

......... یعنی من !



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ سه شنبه 91/4/20ساعت 10:4 عصر نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا