سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدایی که در این نزدیکی است 

 

کجــــــا

 پنهان می شوی ؟

بهـــــــــــار اســـت 

 بـــــــاد 

عطـــــــر بـــاران را

بیشتر می پراکند !

 


+ تاریخ دوشنبه 93/12/18ساعت 6:29 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدایی که در این نزدیکی است 

 

بهار نزدیک است

گرد از روی زندگی زدوده ام 

غبارها را باد برده 

آسمان آبی آبی است 

زنگارها ی دلم اما ...

کجاست دستهای مهربانت مادر ؟ 

 


+ تاریخ شنبه 93/12/16ساعت 12:57 صبح نویسنده جویبار | نظر

به نام خدایی که در این نزدیکی است 


سرد است هوا...

به همان اندازه که

اگر برف می بارید و باد می آمد ؛ 

سرد بود

امسال زمستان همان قدر بی رحم بود ،

که همیشه بود !

چرا که شاخه های زیادی را دیدم؛

که شکستند ...! 

و گنجشک های زیادی که غذا نداشتند 

و برگ هایی که صورتشان از سیلی سرما سرخ بود ! 

و شیره ی جانشان ، در رگهای آوندی 

یخ بسته بود . 

همین زمستان ، که فکر کردیم سرما نبود

سرما بود .... واقعی تر از همیشه  !

نگاههایی دیدم

که سردی از سرو رویشان می بارید 

و دستهایی که نخواستند 

دستی را گرم کنند 

و دست های فراوانی که گرم نشدند !

و باور هایی که

دمای انجمادشان به زیرصفردرجه رسیده بود !

و افکاری که هرگز گل ندادند !

 

لحظه هایی را دیدم که

بی مهری روی آن قندیل بسته بود

و هیچ گرمایی نبود که آبشان کند

و شادی هایی که گرفتار کوران حوادث شدند !

 و غم هایی بودند که

ازجنس عشق نبودند 

و دلی را گرم نکردند ! 

زمستان ، زمستان است 

حتی اگر خودش را پشت نقابی بهار گونه پنهان کند 

 


+ تاریخ سه شنبه 93/12/5ساعت 8:16 صبح نویسنده جویبار | نظر

 

به نام خدایی که در این نزدیکی است


دورتر از خودم نمی روم 

حتی به دشت های نزدیک 

به دریا های دور 

به آسمان نمی روم 

به هیچ جای زمین سفر نمی کنم 

همین جا می مانم ..

آرامشی هست 

این جا

کنار خودم،

که هیچ جای دنیا نیست .

همین جا می مانم 

می چسبم به خودم 

این جا ....درست کنار خودم ،

اصلن نزدیکتر از آن 

نزدیکتر از هر چه به من هست ؛

تـــــــــــــــــو هستی 

و من با تو آرامم ! 

خدای مهربان و نزدیک من ! 


+ تاریخ شنبه 93/11/18ساعت 12:0 صبح نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا