وبلاگ :
قـــنوت جـــويبــار
يادداشت :
من خانه ي دو پرنده ام !
نظرات :
2
خصوصي ،
10
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
م
به مناسب چهلمين روز عروج جانباز شهيد علي شکراللهي
مگذار ازگروه تو مارا جدا کنند
دردنامه اي درقالب شعر، تقديم به جانبازشهيد”علي شکراللهي” وهمه جانبازان شهيدي که تا آخر قدرشناس دردهاي مقدسشان بودند و مردانه يک عمر تابوت خويش را بردوش کشيدند.
"آنان که خاک را به نظرکيميا کنند”
بايد که عشق را به شما اقتدا کنند
بي دردهاي خفته به مرداب عافيت
بايد حساب خويش زمردان جدا کنند
با نردبان درد به معراج مي روند
آنان که تا به صبح خدا را صدا کنند
ايوب هاي دهرتمامي درد خويش
با کيمياي درد تو بايد دوا کنند
با کيمياي دردتو آري ميسراست
مردم مس وجود بدل با طلا کنند
درد تو آيه هاي هدايت شود اگر
کفرجهان به قصه تو آشنا کنند
عمري به روي چرخ نشستي زپا ولي
آنسان نشستني که ازآن قصه ها کنند
ياران دردمند تو در روز رفتنت
جاداشت محشري به عزايت بهپا کنند
کل الهه هاي اساطير عاقبت
بايد که معبدي به مزارت بنا کنند
با همرهان عرشي گلگون کفن بگو
ياران مانده درقفست را دعا کنند
روزي که بارگاه شفاعت بهپا شود
مگذار ازگروه تو مارا جدا کنند
"بهروز ساقي”
پاسخ
سلام عزيزم ، ممنون شعر قشنگي بود :)