سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

شتاب کن

انجماد روحت رابشکن!

ماهی دلت را از تنگ دلتنگی بردار

بینداز توی حوض مهربانی!

هفت سین سرسبزی بچین!

توی ظرف نگاهت شیرینی بریز!

واژه هایت را لباس نو بپوشان!

یک سبد خنده روی سفره ی لبت بگذار

بهار در راه است.

 

 

پ.ن :  « خوش به حال ماه شمسی .. ماه دوازدهمش آمد ورفت ...ولی ماه دوازدهم ما هنوز نیامده »

اللهم عجل لولیک الفرج

پ.ن : « با همه ی غم هایی که درسینه داریم ..اندکی شادی لازم است ...گاه نوروز است !»

پ.ن : دوستان خوبم ..موقع تحویل سال برای تحول دلی آلوده ، به احسن الحال دعا کنید .

پ.ن : سالی پر از برکت و سلامتی برای همه آرزو می کنم .



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ دوشنبه 90/12/29ساعت 12:58 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

خانه تکانی تمام شده فقط مانده این دل ...

اشکهای من برای شستن این همه آلودگی کافی نیست 

دست های تورا می طلبد آقا جان !

دست هایت را از من دزیغ نکن 

دریغ نکن ... 

نگاهت را از من نگیر آقا!

نگاه مهربانی که در ذهن لحظه های ازدست رفته ی ندبه مانده است 

 دل های شکسته ، دیدن ندارد ؟...

چشم های اشکبار ، خریدن ندارد ؟

صورتی خیس ، زیر باران شرمندگی ....

آه ! ..دیدن ندارد ؟ خریدن ندارد؟ 

نگاهت را از من نگیر مولا ی مهربانی ها ...

 

پ.ن: کسی آیا برای دلم دعا نمی کند ؟ ....

پ.ن : کسی آیا برای دلم دعا نمی کند ؟ 

پ.ن: آآآآآآآآآآآآآی کجایند دوستان مهربان من ؟

آآآآآآآی کجایی مهربانترین دوستانم ؟

کجایی مهربانترینم ؟  

درد نوشت : دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی...



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ جمعه 90/12/26ساعت 8:49 صبح نویسنده جویبار | نظر

 

به نام خدا

 

1

سهم تو  از بهار 

خوابی بیش نیست 

خواب پیراهنی پر از شکوفه 

کفشهایی به رنگ سبزه ها 

خواب دیده ام.. خوابت تعبیر خواهد شد !

دستهایی آسمانی در راهند ... 

....

2

دل بسته اند به تخم مرغ 

دو کودک ،

معصومانه ...

یکی برای سفره ی ناهار 

دیگری برای سفره ی هفت سین

کاش زمانه

هردو را به دنیای شاد تخم مرغهای رنگی

راه می داد .  

.........

3

بوی نیمروست 

هر ظهر وشام 

از خانه ی همسایه... 

من اما برای کودکم 

مدام تخم مرغ رنگ می کنم ! 

...............

پی نوشت : به دستهایت شک نکن .. هر دستی می تواند آسمانی باشد ...  

پ.ن: شاید دستهای ما نیاز بیشتری به آسمانی شدن داشته باشند تا خواب های تو به تعبیر !!!

 

پی نوشت : این موج وبلاگی روزهای قبل از عید از اینجا شروع شد.یاس خاکی دعوتمان کرد.

من هم شما دوست عزیز را دعوت می کنم ..

 

 

 

 



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ سه شنبه 90/12/23ساعت 11:23 عصر نویسنده جویبار | نظر

 

به نام خدا 

 

پ . ن 1: 

دست به دامن بهار شو !

نکند دلت از سماع گل ها جا بماند...

...............

 پ . ن2:

 میان آوندهای من 

جاری شدی.. 

رویش را حس می کنم

"همیشه / بهار"م باش !

..............

پ . ن3:

 آیینه بندان کرده ام دلم را 

شکوفه باران کرده ای نگاهت را

بیا تکثیر بهار را در دلم ببین !

...............

پ . ن4:

 بهار رخت هایش را روی بند دنیا آویخته است..

زمستان رخت بر نمی بندد!

.........................

پ . ن5:

 بهار هم تصویر مرده ای بیش نیست

وقتی گرمای حضور تو در رگهای من جاری نباشد ! 

.........

پ .ن6:

بخواهی ، نخواهی ..

نه ! نخواهی بهار نمی آید 

..................

 

 پ. ن7 :

آدرس دلم را داری ؟!

بهار جان با توام !

 

picfa net%20(13) تصاویر بسیار زیبا طبیعت با مضمون رنگ سبز

 



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ دوشنبه 90/12/22ساعت 1:57 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

شهید احمدی روشن و گنجشکش

چه سری است در لبخندت که لحظه ای از پیش چشمانم دور نمی شود ؟

چه رازی است در عمق نگاهت ، هرلحظه میخکوب می کند دلم را ؟

با کدام طوفان عهد بسته ای ؟دیوانه می شوند موج ها در این دل طوفان زده !

کی ، کجا بر دلم نشسته ای ؟ای غریب ترین ، سرخ ترین لاله ی پرپر .. 

 کدام کینه بر جانت زخم زد ؟کدام مهربانی بر دل من مرهم خواهد نشاند ؟

می گویند : نیستی .. می گویم : تازه هست شده ای ..

روییده ای در سرزمینی به تقدس دلها 

 

پی نوشت : لحظه ای از فکر شهید احمدی روشن و خانواده اش بیرون نمی روم ... 

پی نوشت :

بهار رامدیون شهدا هستیم 

بهار را مدیون دلتنگی کودکانشان ،

ناله های مادرانشان ، بغض فروخورده ی پدرانشان ،

بهار  را .. بهار را مدیون شهداییم .. فراموشمان نمی شود . 

 



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ شنبه 90/12/20ساعت 5:19 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

 

ستاره می فروخت آسمان 

سپیده می خرید ، کولی زمان 

 و در میان گیرو دار معرکه 

دلی شکسته، داد می کشید :

درد می خرم غزل غزل 

آه می خرم نفس نفس

زخم های عاشقانه می خرم 

من شراره ، من شراره می خرم !

 

پ .ن: واجعل قلبی بحبک متیماً



برچسب‌ها: موزون
+ تاریخ سه شنبه 90/12/16ساعت 4:51 عصر نویسنده جویبار | نظر

به نام خدایی که در این نزدیکی است . 

کپک زده نان آرزوهایم

بوی نا می دهد تمام پستو های دلم  

امروز ، "فردا" از دستم افتاد و شکست 

امروز  خسته ام از هر چه هست

...

خسته ام ،دل شکسته ام 

آتل نمی خواهد این شکستگی 

مدتهاست

بی بهانه ، بی جنبش و تحرک است 

دست نا امیدی چشمانم ،

در میان این شکسته - پاره ها 

 نشان تو را می کاود 

 نام تو را می کاود

افسوس ...تو را...

هنوز ... تو را ...

.....نمی یابد 

....

پ.ن 1: اگر واژه ها پریشان تر از همیشه اند...

تقصیر من نیست کار این شکستگی است :(

پ.ن 2:



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ جمعه 90/12/12ساعت 9:50 صبح نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

آسمان بی رنگ است 

دل باران تنگ است 

....

وکسی آیا هست 

 گل برای دل باران ببرد ؟

 یک سبد نور برایش به تمنا بخرد ؟ 

..وکسی آیا هست ؟

اشک از چشم ترش پاک کند ؟  

مثل کوه ، آینه را عاشق پژواک کند ؟ 

نکند پنجره ها 

غرق در حس فراموشی فردا باشند ؟

نکند آینه ها

  مست از عطر هم آغوشی گل ها باشند ؟

دل باران تنگ است 

وکویر از تپش دلهره ها پر رنگ است ...

 دل باران تنگ است ...


پ. ن: راستی باران دلتنگی هایش را کجا می شوید ؟

پ .ن: به گمانم فقط دریا ...



برچسب‌ها: موزون
+ تاریخ پنج شنبه 90/12/11ساعت 9:0 صبح نویسنده جویبار | نظر

به نام خدا

تو را سر سبز می خواهم، سر زمینم !

 چشمان آسمانت را آبی

شانه ی درختانت را پر از شکوفه

دستان رودهایت را پر از آب

دهان نیلوفرانت را پر از ترنم های عاشقانه

دامان سبزه زارانت را پر از ستاره های گلرنگ ...

تو را سر بلند می خواهم ، سرزمینم!

 دل ستارگانت را پر نور

سبد  دشتهایت را پرگل

دستان بادهایت را پر از باران 

سرت را بالا بگیر ، سرزمینم !

فرزندانت روی بوم فردا

صورت سربلندی و سرسبزی را نقاشی می کنند . 

 



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ دوشنبه 90/12/8ساعت 5:42 عصر نویسنده جویبار | نظر

 

به نام خدا

1

...رعد بود صدایت ،

 پیچید در گوش واقعه ...

و پیچید سیاهی ها را درهم .

باران آگاهی بارید ..

سبزینه ها سر بر آوردند ... 

..............

2

در گوش جگر گوشه ات چه خواندی

که سکوتش فریادی شد در گوش دنیا ...

.................

3

میان بغض هایت ، صلابت زنی را دیدم 

که شیر مرد می آفریند .

...............

آفتابگردان ها همه چشم بر  گلت دارند 

بگو این خورشید، از کدام چشمه ،

نور نوشیده بود ؟

...............

4

دلت روشن !

ماهی که از خانه ات بر آمد ،

"برگزیده" شد در قاموس " احمدی"،

عالمی را" روشن" کرد ..

.....................

5

ای ردای زینبی بر دوش 

تمام واژه های حماسی آماده اند

تا شعر تو را بسرایند 

سخن بگو !

...................

پ.ن: این پست دلنوشته ایست تقدیم به پیشگاه مادر بزرگوار شهید احمدی روشن .. 

پ.ن : ....و  صلابت فریادت مادر! کم از سرخی خون شهیدت نداشت ... 



برچسب‌ها: شعرکوتاه
+ تاریخ سه شنبه 90/12/2ساعت 2:35 عصر نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا