سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

به نام خدایی که در این نزدیکی است 

دلتنگ لحظه هایی هستم که از چارچوب قاب تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید می آمدی و

همه چشم می شدیم و گوش...! تا تو لب به سخن بگشایی .

امواجی که لبخندت را میان ما می آوردند ،

آیا هیچ وقت قصه ی  محبت  ما را برایت روایت می کردند ؟

دست که برایمان تکان می دادی ،

قاصدک ها از سرانگشتانت آزاد می شدند

تا خبر بهار  را به سرزمین قلبهامان مژده دهند 

نگاه نافذت که از راه می رسید ،

راه بر هر چه بدی است بسته می شد ،

کدام خوشبختی از این بالاتر که دست تقدیر مرا در زمانه ای نشاند ،

که تو نفس کشیدی و ایمان را فریاد کردی ؟

پ.ن : 

در این روزهای که یاد امام و شهدا فضای وطن را پر کرده ، سخت دلتنگ امامم ،

"چون که گل رفت و گلستان شد خراب

بوی گل را از که جوییم از گلاب"

 

 

 

 


+ تاریخ شنبه 92/11/19ساعت 12:25 صبح نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا