سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

به نام خدایی که در این نزدیکی است

غروب دریا 

زمزمه می کرد باد،  آرام 

در گوش دریا..

رازی در کار  نبود 

وقتی موج ، دل دریا را چنگ می زد 

و گیسوان آب را به دست باد می داد ...

 

من آبی تر از آسمان بودم 

زلال تر از آب!

خورشید در دریا غرق می شد 

هیچکس حواسش نبود 

جز دل ساده ی من

که کودکانه می ترسید از غرق شدن...

هوا خودش را در حباب جا می داد 

دل به دریا می زد

هوای تو

در کدام حباب جا می گیرد ؟

 

 ساحل ، آرام

دریا ،  آرام

مــــــن  اما طوفانی! 

دلم می خواست غروب کنم 

به شب برسم 

برای دیدن روی ماه تو ...



برچسب‌ها: دلنوشته های جویبار
+ تاریخ چهارشنبه 91/3/24ساعت 1:14 عصر نویسنده جویبار | نظر

دعای عظم البلا